هوا آرام
شب خاموش
راه ِآسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رَوَد آنجا که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را
همان جاها، که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند
همین فردای افسون ریز رویایی
همین فردا که راه خواب من بسته است
همین فردا که ما را روز دیدار است
همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست
به هر سو چشم من رو می کند فرداست
من آنجا چشم در راه توام، ناگاه
تو را از دور می بینم که می آیی