Back to Top

Bi Defa Video (MV)




Performed By: Agah
Language: Persian
Length: 4:01
Written by: Mohammad Reza Keshavarz Fahim




Agah - Bi Defa Lyrics




حقوق برابر
از همون بچگی صورتم سرخ شد با سیلی برادر
و کسی نشنید صدای منو
در اوج آزادگی در قعر این اسارت
آه چقدر زدن تو سرم
همه داشته هامم الآن از رو صدقه سرن
همین چیزا باعث شدن یه روز زدش به سرم
سر به خیابون بزارم تا که نرفته سرم
عا ، ترد شدم حتی از خودم
سهم من از زندگی نبوده زنده بودنم
هرچی ظاهرا زیباست باطنا درنده ترن
هیچوقت خشک نبوده پلکامو همیشه ترن
چی بگم الان که از تو داغونم
تو قفس حبسمو به دردا آلودم
تو وجودم احساسمو کشتن
همونا که بیشتر از همه پر ادعا بودن
حالا نمونده دیگه هیچ راهی برام
کاش پروانه بودم تا از این پیله درام
برسم جایی که از دید عوام
دور باشم ، نخورم مدام نیشه کلام
اینجا یا جنس دومی یا میشی قضاوت
قاضی حکمو میده اگه باهاش باشی یه ساعت
این چیزا نداره که اصلا کراهت
حاکم فاعله و توام زیر فعل عدالت

زنی خو کرده با زنجير
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اينست
نگاه سرد زندانبان
زنی را مي شناسم من
که می ميرد ز يک تحقير
ولی آواز مي خواند
که اين است بازی تقدير

حال دلم با حال تو یکی نیست
فقط بالا پایین میشن تِرکای تو لیست
نمیشه هیچ وقت اوضاع راست و ریس
چون بن بسته جلوم با تابلو های ایست
مجبورم بشم اونی هست که نیست
با حسرتا کرده خیلی وقتا زیست
همه میگن اینا دست من که نیست
اگه جوونیت رفته با همه هست و نیست
بازم این منو این حال خراب
گرگا میخوان یه تنه بدم این تنو به باد
نمیشه که بزنی خودتو خواب
تا یکی تنو بدره بریزه همه چی پات
آره من همونم یه لکه ننگ
که چسبیده بهش کلی وصله و اَنگ
شهر شده از همه رنگ
همین هیاهوی رنگا کرد قلبمو سنگ
کاش مهم نبودش جنسیت
حتی نداریم تو اجتماعم امنیت
وقتی حرف حق زدی با قطعیت
دیدی بالا سرت اومدن از امنیت
دارم تو وجودم یه حس ندامت
نبودم مجرم بخوام باشم تحت نظارت
سنگین میشه بیت و عبارت
پدر داسو میزنه به راست شی هدایت

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک مي خوابد
زنی با حسرت و حيرت
گناهش را نمي داند
زنی را مي شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی مي خندد و گويد
که دنيا پيچ و خم دارد

کل شهر دنبال یه مجرمن که جرمش آزادیه
افکارش بوی تعفن میده
اون خیلی وقته محکوم به حبس ابده
پشت سلول مرگ مغزی این آبادیه
یه جرقه تو ذهنشه که باعث انفجاره یه انقلابه
ولی تا به خودش بیاد
میبینه که پای چوبه داره و بعد اعدامه
ولی در ادامه یه لبخند روی لب داره
چون فکر میکنه که دوره ضرب و المثل و انتقاده
اونو انتقالش ، میدن به یه سیاه چاله عمیق
بابت تموم حرفای بی استنادش
که حقیقت محضه و تو باید برسی به استدلالش
[ Correct these Lyrics ]

[ Correct these Lyrics ]

We currently do not have these lyrics. If you would like to submit them, please use the form below.


We currently do not have these lyrics. If you would like to submit them, please use the form below.


Romanized

حقوق برابر
از همون بچگی صورتم سرخ شد با سیلی برادر
و کسی نشنید صدای منو
در اوج آزادگی در قعر این اسارت
آه چقدر زدن تو سرم
همه داشته هامم الآن از رو صدقه سرن
همین چیزا باعث شدن یه روز زدش به سرم
سر به خیابون بزارم تا که نرفته سرم
عا ، ترد شدم حتی از خودم
سهم من از زندگی نبوده زنده بودنم
هرچی ظاهرا زیباست باطنا درنده ترن
هیچوقت خشک نبوده پلکامو همیشه ترن
چی بگم الان که از تو داغونم
تو قفس حبسمو به دردا آلودم
تو وجودم احساسمو کشتن
همونا که بیشتر از همه پر ادعا بودن
حالا نمونده دیگه هیچ راهی برام
کاش پروانه بودم تا از این پیله درام
برسم جایی که از دید عوام
دور باشم ، نخورم مدام نیشه کلام
اینجا یا جنس دومی یا میشی قضاوت
قاضی حکمو میده اگه باهاش باشی یه ساعت
این چیزا نداره که اصلا کراهت
حاکم فاعله و توام زیر فعل عدالت

زنی خو کرده با زنجير
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اينست
نگاه سرد زندانبان
زنی را مي شناسم من
که می ميرد ز يک تحقير
ولی آواز مي خواند
که اين است بازی تقدير

حال دلم با حال تو یکی نیست
فقط بالا پایین میشن تِرکای تو لیست
نمیشه هیچ وقت اوضاع راست و ریس
چون بن بسته جلوم با تابلو های ایست
مجبورم بشم اونی هست که نیست
با حسرتا کرده خیلی وقتا زیست
همه میگن اینا دست من که نیست
اگه جوونیت رفته با همه هست و نیست
بازم این منو این حال خراب
گرگا میخوان یه تنه بدم این تنو به باد
نمیشه که بزنی خودتو خواب
تا یکی تنو بدره بریزه همه چی پات
آره من همونم یه لکه ننگ
که چسبیده بهش کلی وصله و اَنگ
شهر شده از همه رنگ
همین هیاهوی رنگا کرد قلبمو سنگ
کاش مهم نبودش جنسیت
حتی نداریم تو اجتماعم امنیت
وقتی حرف حق زدی با قطعیت
دیدی بالا سرت اومدن از امنیت
دارم تو وجودم یه حس ندامت
نبودم مجرم بخوام باشم تحت نظارت
سنگین میشه بیت و عبارت
پدر داسو میزنه به راست شی هدایت

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک مي خوابد
زنی با حسرت و حيرت
گناهش را نمي داند
زنی را مي شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی مي خندد و گويد
که دنيا پيچ و خم دارد

کل شهر دنبال یه مجرمن که جرمش آزادیه
افکارش بوی تعفن میده
اون خیلی وقته محکوم به حبس ابده
پشت سلول مرگ مغزی این آبادیه
یه جرقه تو ذهنشه که باعث انفجاره یه انقلابه
ولی تا به خودش بیاد
میبینه که پای چوبه داره و بعد اعدامه
ولی در ادامه یه لبخند روی لب داره
چون فکر میکنه که دوره ضرب و المثل و انتقاده
اونو انتقالش ، میدن به یه سیاه چاله عمیق
بابت تموم حرفای بی استنادش
که حقیقت محضه و تو باید برسی به استدلالش
[ Correct these Lyrics ]
Writer: Mohammad Reza Keshavarz Fahim
Copyright: Lyrics © O/B/O DistroKid

Back to: Agah

Tags:
No tags yet