من عادت کرده بودم
به دستات
نمیدونستم تو دستامه
دستای باد
باد از جنس رفتن بود
من از جنسِ خاک
فاصله از جنسِ کوه
من از نسلِ فرهاد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
این شهر منو خورد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
این شهر منو خورد
چشمای من بارید
تو آسمونِ تو
تنهایی ها رویید
تو خاکِ دستامون
تو جاده های ما
جاپای من گم شد
انگار که نبودیم
همیشه هرگز شد
انگار که خاکی بی اسمم
میونِ این اقیانوس
پایانِ تلخِ یک رویام
تعبیرِ یک کابوس
کلمه ای تنهام
تو جمله ای بی سر
بی معنی بیجا
افتاده میونِ حرف
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
این شهر منو خورد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
تنهایی منو برد
این شهر منو خورد
چشمای من بارید
تو آسمونِ تو
تنهایی ها رویید
تو خاکِ دستامون
تو جاده های ما
جاپای من گم شد
انگار که نبودیم
همیشه هرگز شد