روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چراغافل از احوال دل خيشتنم
از كجا امده ام امدنم بحر چه بود
به كجا ميروم اخر ننمايي وطنم
مانده ام سخت عجب كه از چه سبب ساخت مرا
يا چه بوده است مراد وي از اين ساختنم
انسان ميگن اشرف مخلوقاته
اينطور ميگن اينا از مختصاتش روي زمين
اكسيژن نابه با آب شيرين
از كهكشانش ، راه شيري
تابش خورشيد و شبها و مهتابش
تابشه حركت داشت گهواره
اتش فشان ، حيات فواره
اما هيچكي نميدونه دقيق درباره
تعريف حيات و تحريف اهدافش
علم ؟ عاجزه از درك اعماقش
داده ها زياده سخته پردازش
واسه بشري كه سمت پرتگاهه
پرت پرت پرت پرت
همه سر كاريم ، همه سر كاريم
همه سر كاريم
همه سركاريم همه سر كاريم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
همه سر كاريم ، همه سر كاريم
همه سر كاريم
همه سركاريم همه سر كاريم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
ادمهاي احمق واسه كارهاي احمقانه مستحق
باهوش ها هم در حال ماليدن به در هم
اينا سر جمع ميشه داستان سرياله جامعه من مستند ، مفتخر به مبتذل
خوبي به شرط حوري كنار حوي عسل
انتخار با اعتقاد ، انتظار فرج
بي خبر از روز عزل
از گهواره تا گور درگير جنگيم و در حال عبور
يه جنگ نرم كه سخت تلفات داد
جنگ در يافتن حقيقت
حقيقت مقدس
همه سر كاريم ، همه سر كاريم
همه سر كاريم
همه سركاريم همه سر كاريم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
همه سر كاريم ، همه سر كاريم
همه سر كاريم
همه سركاريم همه سر كاريم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
همه سر كاريم ، همه سر كاريم
همه سر كاريم
همه سركاريم همه سر كاريم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم
قد سر سوزن تو انباره كاهيم