کاندوم کشید روی سیگار برگ کوبا
کاندوم گرفت بوی سیگار برگ کوبا
در دست واجبی داشت لازم نداشت از قصد
یک مشت ریخت توی سیگار برگ کوبا
کافر در آرزوی یک نخ وینستون لایت
مومن در آرزوی سیگار برگ کوبا
حلق بریده ی خلق جر خورده از گلوله
جر خورده تا گلوی سیگار برگ کوبا
راحت به لب بیاید مثل شیار و شوفاژ
مثل کسی که موی سیگار برگ کوبا
را بسته محکم از پشت تا شل کند خودش را
تا باز رو به روی سیگار برگ کوبا
ساکت نشسته باشد